روز بیست و هشتم
سلام سلام صد تا سلام
بعد از ظهر بابایی از شرکت برگشت و کلی باهم بازی کردیم و برام شکلک در آورد و منم کلی بهش خندیدم درضمن یک خبر خوش دایی جونم بخاطر زن دایی من کارش رو انتقال داده تبریز تا به شهرمون مراغه نزدیک باشه حالا من هم میتونم زن دایی و هم داییمو بیشتر ببینم اونیکی داییم هم فعلا شیراز کارمیکنه
اینم عکس من موقع بازی با بابایی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی