شانزدهمین روز از زندگی من
سلام صبح بخیر به همه نی نی ها امروز من و مامانی و بابا بزرگ و بابایی رفتیم بهداشت محله مون برای معاینه خانم پرستار من رو وزن کرد و دور سرم رو اندازه گرفت و بهم ویتامین و.. داد تا بخورم و زود بزرگ بشم امروز بابایی هم توی دانشگاه امتحان داشت و رفت سر امتحانش منم که شب تا صبح با بابایی بازی و گریه کردم نتونسته بود خوب درس بخونه رفت تا یک صفر گنده بگیره اینم من که با خیال راحت داشتم پستونکمو میخوردم و عین خیالم نبود بابایی صفرگرفته ...
نویسنده :
بابایی و مامانی امیررضا
10:41